شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

نظرات ارسالي

* سميه *

+ يه پسر کوچولو با مادر و پدرش زندگي مي كرد، بعد از يه مدتي خدا يه داداش کوچولوي خوشگل به پسرکوچولوي قصه ي ما ميده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .. پسرکوچولو هي به مامان و باباش اصرار مي کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش مي‌ترسيدن که پسرشون حسودي کنه و يه بلايي سر داداش کوچولوش بياره.
* سميه *
اصرارهاي پسرکوچولوي قصه اونقدر زياد شد که پدر و مادرش تصميم گرفتن اينکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن. پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روي سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پيش خدا اومدي ………. به من مي گي قيافه ي خدا چه شکليه ؟ آخه من کم کم داره يادم مي ره؟؟؟؟؟؟
*ابرار*
داستان خيلي زيبا و تکان دهنده اي است، ما انسانها فطرتا پاک افريده ميشيم و مرور زمان بر ايينه دلمان غبار سياهي و تاريکي مي نشاندو هر چه ميگذرد از خداوند متعال فاصله مي گيريم(البته در صورت غفلت)/ خداوند مگذار گذشت زمان بين ما و تو جدائي بيفکند و قيافه تو را فراموش کنيم/يا حق
همه 5 نظر
سمانه-13
اين سئوال رو از فرشته كوچولوهاي زيادي پرسيدم ، اما جوابم فقط سكوت بود !
خداجون دوست دارم_امير ارشا

* سميه *

+ سلام
سلام
پرنسس
سلامممممممممممم
بعدی همه 15 نظر قبلی
*جهادي
اوهوم:(
چرا نيستي؟:((
+ سلامممممم فرداامتحان اين کتاب ودارم دوستام فقط ترم دوموخوندن من يه دورکامل خوندم مي ترسم احساس مي کنم بلدنيستم برام دعاکنيد توروخداازاسترس دارم مي ميرم
مرسي سهيل...ايشالله خودتم خوب بگيري..............نهايي امتحان ما واي خداي من
سلام وقتي كه خوندين نگران نباشيد اين استرس را دور كنيد و به خودتو اعتماد كنيد به خودتون تلقين كنيد كه همه چيز رو مي دونيد چون همه رو خوندين
بعدی همه 31 نظر قبلی
ايشاالله موفق ميشي
مرسي............
قبرستان عشق احمد
رتبه 0
0 برگزیده
30 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
قبرستان عشق احمد عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top