زمین به مرد بودنت نیاز داره ..... مرد باش ... مردونه حرف بزن ... مردونه بخند... مردونه عشق بورز.... مردونه گریه کن... مردونه ببخش .... مرد باش... نه فقط با جسمت.... با نگاهت .... با احساست ... مرد باش و هیچوقت نامردی نکن..... مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده... مرد باش....

 

 

یه پسر کوچولو با مادر و پدرش زندگی می کرد، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .. پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره

 

اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن. پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ………. به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟ آخه من کم کم داره یادم می ره؟؟؟؟؟؟ -

داستان خیلی زیبا و تکان دهنده ای است، ما انسانها فطرتا پاک افریده میشیم و مرور زمان بر ایینه دلمان غبار سیاهی و تاریکی می نشاندو هر چه میگذرد از خداوند متعال فاصله می گیریم(البته در صورت غفلت)/ خداوند مگذار گذشت زمان بین ما و تو جدائی بیفکند و قیافه تو را فراموش کنیم/یا حق


شنبه 91/1/26 | 10:31 عصر | امیر ارشیاورمزیار | نظرات ()

menu
.............................................
other
.............................................


بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 31026